مفاهيم و مبانی خشونت و عدم خشونت دينی در گفتگو با
حضرت آيت الله حكيم
صدها سال است که دشمنان و بدخواهان دين با اين حربه که اسلام دين خشونت و آدم کشی است، سعی بر از بين بردن فرهنگ غنی و پربار اسلامی داشته و تا اندازهای هم، به دليل عملکرد برخی مسلمانان در گوشه و کنار کشورهای اسلامی از جمله افغانستان، در اين زمينه موفق بوده اند.
بعد از حادثه 11 سپتامبر در آمريکا چهره اسلام در رسانه های غربی به شکل بیسابقه ای بعنوان يک دين کاملا خشن و بيمنطق به جهانيان معرفی شد و فعاليت مسلمانان در اين کشورهای را مختل نمود. ولی از آنجا که مردم به دنبال حقايق هستند هجوم بیسابقهای به کتابخانه ها و کتابفروشیها شد تا با خريد کتابهايی راجع به اسلام حقيقت اسلام را کشف کنند. ولی متاسفانه کتابی که در خور توجه آنان قرار گيرد و بتوان چهره اسلام را به عنوان يک دين منطقی توام با صلح و صفا و صميميت معرفی نمود، وجود خارجی نداشت.
لذا دست اندرکاران (مؤسسه جهانی فرهنگ و تمدن اسلامی) ـ که مجله ديدگاه يکی از نشريات وابسته به آن میباشد ـ و هدفشان طرح چهره اصيل اسلامی است اقدام به طرح پرسشهايی نمود تا با ارسال آن برای علماء و مراجع تقليد و دانشمندان و محققان اسلامی، که میتوانند در اين زمينه صاحب نظر باشند نسبت به اين امر مهم فعاليتی کرده باشد.
به آن اميد که اين بزرگان ما را در اين امر ياری نموده تا بتوانيم خدمتی به جامعه اسلامی نماييم.
لذا در اين زمينه همانطور ک در گفتگوی زير مستحضر خواهيد شد، پرسشهايی را خدمت حضرت آيت الله العظمی سيد سعيد حکيم که از مراجع بزرگ شيعه میباشند مطرح کرديم. قابل ذکر است که اين مصاحبه را در دو بخش تقديم شما خواهيم کرد که بخش اول آن را در زير میخوانيد.
خشونت از نظر جامعه شناسی چه تعريفی دارد؟
بسم الله الرحمن الرحيم
■ واژه خشونت يک اصطلاح جديد است که معنای ويژه و محدودی ندارد، و بر اساس مصلحتهای سياسی متفاوت، معانی مختلفی بخود میگيرد.
شايد بتوان بهترين توصيف از خشونت را اينگونه تعريف نمود: بکار گيری قدرت برای احقاق حقی که بتوان (آن حق را) از راه گزينههای ديگری بدون تغيير در هدف بدست آورد.
پس اگر صاحب حق مشروعی بتواند از راه مسالمت آميز و بدون بکارگيری زور، که ضرری نيز متوجه او نشود، حقوق خويش را بدست آورد و در عين حال از قدرت و زور استفاده کند، اين را خشنوت و قصاوت میگويند.
چگونه و با چه ابزاری میتوان خشونت را از جامعه زايل کرد؟
■ برای ريشه کن کردن خشونت در جامعه بايد فرهنگ مردم را بالا برد و حرمت (ممنوعيت) تعدی به جان و مال مردم را بيان نمود و همچنين عدالت را اجرا کرد و به حقوق مردم و گروهها احترام گذاشت.
ريشه خشونت را بايد در کجا جستجو کرد؟
■ در جهل، تعصب و تجاوز و تضييع حقوق مردم.
آيا خشونت مشروع هم وجود دارد؟
■ همانطور که در تعريف خشونت گفته شد، در صورتی که برای احقاق حقی با وجود گزينشهای ديگر، جايز نيست از زور و خشونت استفاده نمود. امر به معروف و نهی از منکر نيز به اين صورت اجرا میشود که مراحل مختلفی برای اعمال آن در نظر گرفتهاند، اگر در يک مرحله بتوان نتيجه گرفت که بهتر وگرنه مراحل بعدی را در صورتی که مرحله اول به جايی نرسيده باشد، اعمال میکنند.
آيا جهاد، دفاع يا اجرای حدود شرعی در جامعه اسلامی را میتوان از مصاديق خشونت بحساب آورد؟
■ خير، زيرا زيرا با وجود گزينههای مسالمت آميز، جهاد مشروعيت پيدا نمیکند، در اجرای احکام و حدود شرعی نيز به همين روش عمل میشود، زيرا حدود شرعی برای برخی از جرائم محدود در نظر گرفته شده است. لذا در کل جهان کشورها با اجرای قوانين ويژه خود به مسئوليتها و وظايف محوله عمل مینمايند و کسی آنان را به خشونت و قساوت متهم نمیکند.
برای رسيدن به اهداف بلند مدت اسلامی میتوان از خشونت بعنوان ابزار برای تحقق آن خواسته استفاده کرد؟
■ با توجه به تعريفی که از خشونت بدست دادهايم اين موضوع نيز واضح است.
خشونت از کجا و کی و چگونه شروع شد؟
■ همانطور که گفتيم، جهل، تعصب، تجاوز به حقوق ديگران و ضايع کردن آن از عوامل اصلی گزينش خشونت و شيوع آن در جهان است.
خشونت اکتسابی است يا ذاتي؟
■ مهمترين عوامل خشونت را میتوان محيط، فرهنگ و شرايط محيطی دانست، هر چند طبيعت ابناء بشر در گرايش به خشونت و قساوت در جای جای آن شدت و ضعف دارد.
راههای مقابله با خشونت کدام است؟
■ روشن گری صحيح و عدالت، نقش مهمی در ريشه کن کردن خشونت دارند.
آيا خشونت میتواند در مقابل خشونت مؤثر باشد؟
■ برخی کشورها و يا افراد و يا گروههای هستند که برای احقاق حقوق خود و رهايی از ستم ستمگران ناچار از ابزارهای قدرت بهره میبرند اما اين قسم بهرهوری از زور و قدرت را نمیتوان زير مجموعه خشونت به حساب آورد. لذا کشورهای زيادی هستند که برای احقاق حقوق خود متوسل به دفاع مسلح میشوند و کسی آنان را به خشونت متهم نمیکند.
رسول خدا (صلی الله عليه و آله) و ائمه معصومين (عليهم السلام) که راهبران کشتی هدايت اسلام هستند، نمود عملی عدم خشونت بودند، به چه دليل مسلمانان که ادعای پيروی از آنها را دارند عملکرد خشنی را دنبال میکند؟
■ فاصله گرفتن برخی از مسلمانان از دين و فرهنگ اصيل اسلامی و از طرفی تجاوز برخی قدرتهای بزرگ جهانی به حريم مسلمانان و سرزمين و حيثيت ايشان، سبب شد تا مسلمانان برای دفاع از خود دست به اعمال خشونت آميز بزنند.
لطفا مواردی از سياستهای عدم خشونت در اسلام را بيان بفرماييد؟
■ ماجرای فتح مکه و برخورد پيامبر اسلام (صلی الله عليه و آله) و مسلمانان با کسانی که پيامبر و يارانش از دست آنان ستم کشيده بودند و همين طور شيوه برخورد امام امير المؤمنين علی (عليه السلام) با مخالفان و دشمنان خود، با توجه به تعدی و اهنانتی که پس از رحلت پيامبر نسبت به خانواده آن بزرگوار شده بود و اعمالی که بر خلاف مصالح عمومی در جامعه صورت گرفته بود خود بهترين گواه بر نوع برخورد آنان میباشد.
به چه دليل هر حکومتی که بخواهد خود را مسلمان معرفی کند، در ابتدا احکام حدود و قصاص را در جامعه پياده میکند؟
■ با توجه به تعريفی که از خشونت بدست داديم، حدود و قصاص را نمیتوان از مظاهر خشونت دانست و تعجب آور اين است که در کشورهای جهان، زندان کردن آنهم زندانهای بلند مدت و جدا نمودن فرزندان از پدران و مادران و اعدامهايی که در سطح جهان رايج است و نتايج منفی که از اين امور در خانوادهها به جای میماند، برخی آنرا از مظاهر خشونت به حساب نمیآورند.
در عين حاليکه در بوقهای تبليغاتی بر عليه حدود و قصاص دميده میشود و شورای امنيت و سازمانهای وابسته به سازمان ملل گزينش جنگ و اعمال قدرت را برای باصطلاح بازيابی حقوق و سرزمينهای اشغال شده با توجه به اين که نتيجهای جز جنگ و کشتار مردم بیگناه ندارد، مشروعيت میبخشد و آن را از مظاهر خشونت در نظر نمیگيرند.
کلمه اسلام مرادف با عدم خشونت و همزيستی مسالمت آميز است ولی امروزه نام اسلام مصادف با خشونت و ترور و آدم کشی در آميخته است، علت در کجاست در اسلام يا در مسلمانی؟
■ علاوه بر خطاهای نامعقولی که بر خی از مسلامان و گروههای اسلام و کوته بين مرتکب میشوند، علت تبليغات ضد اسلام و مسلمانان که بعضی از قدرتمندان جهان براه انداختهاند بيشتر به خاطر آن است که میخواهند چهره اسلام را بد جلوه دهند تا بتوانند براحتی کشورهای اسلامی را زير سلطه در آورند و آنان را نا امن ساخته از پيشرفت باز دارند.
لذا از پيش پا افتادهترين معيارهای اخلاقی و واقعی چشم پوشی مینمايند و با يک موضوع در جاهای مختلف دو گانه برخورد میکنند. پهنه بحرانهای اخير به اين نتيجه میرسيم که غرب پس از حادثه يازده سپتامبر متفقا اين حادثه را يک واقعه خشونت بار و بیرحمانه که در آن عدهای از شهروندان بیگناه هدف قرار گرفتهاند تلقی کرده است ولی در اين سوی و در حالی که تجاوزات و تعدی آنان نسبت به کشورهايی مانند افغانستان و عراق و حتی اسقاط يک هواپيمايی مسافربری و غير نظامی ايران هزاران کشته بر جای گذارده و شهرها و مردم بیگناه را هدف قرار داده است و زير بنای اقتصادی اين کشورها را نابود ساخته است، يک عمل قانونی و بلکه قهرمانانه توصيف میشود.
حتی با مسلمانان مقيم کشورهای غربی که هموطن آنان نيز میباشند و بیگناهی ايشان هم ثابت است، وحشيانه برخورد میشود.
گاندی میگويد: از حسين آموختم که چگونه مظلوم باشم تا پيروز شوم اين کلام را چگونه تفسير میکنيد؟
■ زيرا مظلوميت بیگناه هر چند پس از گذشت زمان، عرش طغيان گران و بيداد گران را متزلزل میکند.
در اينجا بد نيست به اين حقيقت اشاره کنيم که سخن گاندی صحت گفتار و تعريف ما را از خشونت تاييد میکند. زيرا امام حسين (عليه السلام) در دفاع از خود از ابرازهای دفاعی و جنگ افزار بهرهبرد آنگاه که انتخاب ديگری نداشت، اين عمل از نظر گاندی يک عمل خشن و قساوت انگيز توصيف نشده است.
نهضت مقاومت منفی، مبارزه با تبعيض نژادی در آفريقای جنوبی توسط ماندلا بهترين گواه بر اين است که میتوان به وسيله عدم خشونت بر سلاح و شمشير پيروز شد چگونه میتوان از اين سياست در مقابله با هجمه عظيم بکار گيری خشونت استفاده کرد؟
■ ما در حالی که مسلمانان و ستم کشيدگان را تشويق میکنيم تا به جهت احقاق حقوق خود از شيوههای مسالمت آميز و حکيمانه بهرهببرند و اين روش را مد نظر داشته باشند در عين حال به دو نکته مهم اشاره میکنيم:
1ـ از تناقضات زمانه آن است که از جنبشی که نلسون ماندلا آن را رهبری کرد بعنوان يک حرکت مسالمت آميز تبليغ میشود، در حالی که تاريخ زندگی ماندلا و سازمان کنگره آفريقا که او آن را رهبری میکرد پر از عمليات خشونت آميز و بمب گذاری بر عليه سفيد پوستان است.
به همين خاطر وی پس از بازگشت مخفيانه از کشورهای آفريقايي به آفريقای جنوبی بعنوان طراح و همدست بمب گذاران، دستگير و روانه زندان شد.
با مراجعه به آرشيوهای مطبوعات و همچنين خاطرات ماندلا، در میيابيم که غرب در آن زمان وی را به عنوان يک تروريست میشناخت.
او در کتاب خاطراتش مینويسد: مسئوليت پايهگذاری يک ارتش به من واگذار شده بود اين آتش را با يک نام جديد و تحت عنوان نيزه مردم نامگذاری کردم که با اختصار MK (امکا) نام داشت.
انگيزه انتخاب کلمه نيزه بدين سبب بود که مردم آفريقا قرنها با اين ابزار به جنگ اشغالگران سفيد پوست رفته بودند.
ماندلا در اين کتاب به طرحهای سازمان MK (امکا) برای آغاز عمليات تخريبی اشاره میکند و مینويسد: برنامهها اينطور طراحی شده بود که در صورت بی نتيجه ماندن عمليات خرابکارانه و بمبگذاريهای دلخواه سعی شود تا مرحله دوم را که جنگهای چريکی وتروريستی است، به اجرا در آيد.
وی میافزايد: در ساعات اوليه روز 16 دسامبر 1961 فرمانده کل جنبش امکا فرمان انهدام ايستگاههای توليد برق و دفاتر حکومتی هر يک از شهرهای ژوهانسبورگ، پورت اليزابت و ديربان را صادر کرد. ماندلا پس از آن که از توافقهای خود با برخی کشورهای آفريقايی و امضاء قراردادهايی برای آموزشهای نظامی نيروهايش بسته است و پس از بازگشت از سفر به اين کشورها و دستگيريش در رابطه با اظهاراتی که در برابر قاضی محکمه در آوريل 1964 اظهار داشته بود، میگويد (حقيقت تلخ آن است که پنجاه سال تلاش مسالمت آميز برای آفريقا، نتيجهای جز قوانين سرکوب گرانه و محروميت از حقوق چيز ديگری به ارمغان نياورده است.. اين حقيقت را نيز نبايد انکار کرد که پيش گرفتن سياستهای مسالمت آميز، برای تحقق يک جامعه خالی از تبعيض نژادی به نتيجه نرسيده است، و در نتيجه طرفداران ما را به اين روش بی اعتماد کرده است. يگانه گزينشی که میتوانست بهترين نتايج را با کمترين زيان جانی از دو طرف در پيش گرفت، همانا جنگهای چريکی بود و من نيز اراده کرده بودم تا در کنار ملتم به جنگ بپردازم.
در دسامبر 1982 جنبش آمريکا يک مرکز هستهای را در کوبيرگ منفحر کرد. در سال 1983 اولين عمليات را که در آن از يک اتومبيل بمب گذاری شده استفاده شده بود، به جهت انفجار در يک پايگاه هوايی و دفتر سازمان امنيت نظامی در قلب پريتوريا، پايتخت آفريقای جنوبی بکار گرفته شد، در اين عمليات نوزده نفر بقتل رسيده و دويست نفر مجروح به جای ماند، کشتار مردم بیگناه درد آور بود، و از شنيدن خبر شمار کشته شدهگان بشدت متاثر و هراسناک گرديدم ولی خوب میدانستم راه چارهای جز اين نيست زيرا عزم بر مبارزه مسلحانه بود)
شگفت آور آنکه ماندلا در اين کتاب در رابطه با ملاقاتی که با آقای هاينينگ نماينده سنديکای وکلای آمريکا، در زندان جزيره روبن به همراه دوستان زندانيش داشته است، ضمن بيان موضعگيری مثبت هاينينگ نسبت به حکم دادگاه رژيم نژاد پرست آفريقای جنوبی مینويسد (هنگامی که مشکلات زندان “روبن” را برای هاينينگ تشريح میکردم او سخن مرا بريد و گفت وضعيت زندانهای آمريکا از اين زندان بدتر است اينجا را بايد نسبت به زندانهای آمريکا بهشت دانست. هاينينگ اضافه کرد ما به عدالت پای بند هستيم و در حالی که مستحق اعدام نيز میباشيم اما از اين که محکوم به اعدام نمیشويم (حکم اعدام در کشور ما وجود ندارد) احساس خوشبختی میکنيم.
اين نوع بخورد آمريکا نسبت به رژيم نژاد پرست آفريقای جنوبی و ماندلا در آن زمان است در حالی که امروز جورج دبليو بوش از وی (ماندلا) با تجليل ياد میکند و او را نمونه يک مبارز صلح دوست معرفی مینمايد.
اين ديدگاه عمومی غرب است از طرفی اگر ماندلا و سازمان کنفرانس ملی آفريقا صلح جو بودند، چرا غرب و در راس آنها دولتهايی چون آمريکا و انگليس از رژيم نژاد پرست آفريقای جنوبی حمايت کردند. بله پس از آن که افکار عمومی جهان با رژيم نژاد پرست آفريقای جنوبی برخوردی جدی را آغاز نمود آنگاه موضعگيری کشورهای غربی رو به تغيير گذارد و نسبت به ماندلا و سازمان او با ديد مثبت برخورد کردند، تا جايی که رئيس جمهوری آمريکا جورج دبليو بوش امروز و در اوج بحران افغانستان از نلسون ماندلا با تجليل ياد میکند وی را بعنوان مجسمه فضليت و صلح جويی و مسالمت آميز وصف میکند.
2ـ غربی که جهان را به گزينش روشهای صلح جويانه برای احقاق حقوق تشويق میکند، خود از اين اوصاف بدور است آنان با بهرهبرداری از روشهای زورمردانه و بهرهوری از بدترين عکس العملهای خشونت آميز با زير پا نهادن همه معيارهای اخلاقی و قانونی با اينکه میتوانند از ابزارهای ديگری که قطعا ديگران به آن دسترسی ندارند، مشکلات خود را حل نمايند اما از آن استفاده نمیکنند.
چرا حکومت آمريکا با پيروی از نلسون ماندلا و بهره برداری از شيوههای مسالمت آميز او به جای هزينه کردن دهها ميليارد دلار و بمباران هزارن تن با بمبهای مخرب و کشتن هزاران نفر و آواره نمودن مليونها مردم مستضعف افغانستان و همچنين روياروئی با مشکلات ديگر در پاناما، سومال، عراق و ايران و غيره، نسبت به تعقيب عاملان حادثه يازده سپتامبر نيويورک، اقدام نمیکند؟